پاسخ روزه گرفتنم
مدت هاست که از بس حرف وکنایه مردم را شنیدم خسته شده ام دیگر به هیچ حرف بیهوده ای اعتنا نمیکنم.
به اینکه هرجا بروم میگویند زهرا جان چرا دخترت اینقد لاغرو ضعیف است چرا به او رسیدگی نمیکنی!
با خود گفتم دیگر هرچه گفتن و انجام دادم و از این دکتر به ان دکتر رفتن کافی است دیگر دخترم زینب را هیچ دکتری نمیبرم، از اینکه برا لاغری دخترم اینقد دکتر رفتم و خرج کردم ولی فایده نداشت دیگر اذیتش نمیکنم .
ماه رمضان بود دخترم زینب گفت: مادر جان من امسال میخواهم روزه بگیرم. با تعجب گفتم مگر میتوانی زینب گفت: بله چرا که نتوانم مگر لاغری و ضعیفی عذر موجه روزه نگرفتن است؟ با گفتن این جمله، رنگ از رخسارم پرید و شرمنده شدم و گفت هرجور دوست داری انجام بده دخترم
قبل از اینکه ساعت روی میز زنگ بزند زینب زودتر از همیشه بیدارشده بود چنان ذوق و شوقی در نگاهش بود که انگار سال هاست به انتظار چنین روزی بوده است سحری خوردیم ونماز خود را خواندیم در طول روز زینب را مشاهده میکردم که اصلا خبری از ضعف وخستگی در بدنش نبود نزدیک افطار بود صدایش زدم زینب زینب جان ، امدو گفت بله مادر گفتم بیا برویم از باغچه حیاط سبزی بچینیم با هم رفتیم به باغچه چقدر که بوی ریحان همه جا را برداشته بود باهم سفره افطار را اماده کردیم سبزی ها ی خوش رنگ که تربچه وسط سبزی انگار داشت لبخند میزد نمیدانستم چی درست کنم ولی چون زینب کو کو دوست داشت برایش آماده کردم .
فردا به خانه مادرشوهرم رفتیم وان ها هم مهمان داشتند و با فهمیدن اینکه زینب روزه گرفته است با تعجب میگفتند بالاخره این دختر به کشتن میدهی چطور توانسته روزه بگیرد! من هم گفتم با اراده ونیرویی که خداوند در قلبش نهاده خدا رو شکر مشکلی ندارد ماه رمضان بخوبی و خوشی تمام شد ونماز عید فطر هم خواندیم و چقدر زیبا بود وقتی که گل های چادر زینب در آن صف نماز انگار از خوشحالی دستی را به سوی آسمان برده بودند و گذر زمان چنان به سرعت میگذشت که متوجه زینب نشده بودم که چقد تغییر کرده بود .تا اینکه روزی به خانه همسایه رفتیم وگفت مگر چه دکتری زینب را بردی اینقد چاق شده است؟ من هم نگاهی به زینب کردم و دیدم اره واقعا تپلو شده گفتم هیچی
زینب گفت من ماه رمضان روزه گرفتم بعد از ماه مبارک رمضان اشتهای من باز شد انگار هرچی میخوردم معده ام پر نمیشد بخاطر همین شاید باشد
به راستی که من دکتری چون خداوند را داشته ام آن وقت نا امید از دکتران تغذیه همه چیز را فراموش کرده بودم و این خواست پروردگار بود که با روزه گرفتن زینب او را بهتر از هر دکتری دوا کند .
به قلم خودم